پدر سردمست میدانی چرا
1-چون زمستانست
2-چون آغوش گرمت را دیگر نمی توانم لمس کنم
پدر نرگس شش ساله ات بی قرار است مثل رقیه
بیا تا هوای سرد خرابه ی خانه یمان مرا آزار ندهد آغوشت درمانست
پدر میگویند: این شهدا رفتن ولی خوش به حال خانوادیشان که 50.000.000یا 100.000.000میلیون تومان پول میگیرند وزندگیشان تامینست
پدر من آغوش گرمت را و لبان خندانت . مهر پدر گونه ات را به همه ی این اعدادو ارقام که حتی نمیدانم چند صفر دارد ترجیح میدهم
پدر مگر نرگست آرزو نداشت نداشت وقتی نمره20 میگیرد و میخواست بگیرد نشانت دهد و قربون صدقه اش بروی
پدر مگر نرگست آرزو نداشت سر سفره عقدش بنشینی و از تو اجازه بله را طلب کند
پدر چرا سرت انقدر غرق به خونست
پدر دشمن با تو چه کرده که پشت سرت شکاف برداشته
پدر نرگست شد رقیه ی حسین که از گریه های فراوان دیگر دیدگانش سو ندارد
پدر مگر خدا چقدر تو را دوست داشته که تو را برای خود انتخاب کرد و مرا بی پدر گذاشت
پدر تا کی تا چه زمانی آیه الکرسی بخوانم سر مزارت تا تورا دوباره بنگرم و آرزوی دیدنت بر دلم نماند
پدر فقط یک بار دیگر میخواهم دستانت را بگیرم و لمس کنم و چنان فشار دهم و به همه بگویم پدرم کنارمن است من یتیم نیستم
.پدر بی تو بودن زندگی برایم معنا ندارد
*برای شادی روح شهید والا مقام مدافح حرم اسماعیل خانزاده صلوات...*