در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت اربابم حسین جان، می میرم برایت
ای نام و نشان من، جان من جان من می گیرم سراغت، می گریم ز داغت
خونت جوهر هستی، شورت در سر هستی آه ای راز عطشان، جانم را بسوزان
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت اربابم حسین جان، می میرم برایت
مصباح الهدایی تو، محبوب خدایی تو روشن از تو راهم، محتاج نگاهم
ای عشق نخستینم، معیار دل و دینم جانم را رها کن، نذر کربلا کن
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت اربابم حسین جان، می میرم برایت
ای خاکت بهشت من، زیبا سرنوشت من ای حصن حصینم، باقی از تو دینم
نامت محیی الاموات، مهرت قاضی الحاجات جان عالمی تو، اسم اعظمی تو
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت اربابم حسین جان، می میرم برایت
من هستم گدای تو، اهل کربلای تو اربابم حسین جان، می میرم برایت
دست و در راه تو نشناسم من پیرو مکتب عباسم من
یک گل کنار علقمه فتاده دستش شده ز تن جدا ابالفضل
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا